محیا جونمحیا جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
مامان مینامامان مینا، تا این لحظه: 33 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
بابا احمدبابا احمد، تا این لحظه: 40 سال و 28 روز سن داره

محیا هدیه ی آسمونی

راه رفتن با کمک + عکسهای جامونده از 9 ماهگی .....

سلام عزیزم.یه چند وقت بود لبه ی مبل و پشتی رو میگرفتی و می ایستادی ولی الان دیگه با کمک مبل راه میری اونم یکی دومتر آفرین خوشگل خانم  .خدا کنه زودتر بدون کمک بایستی و راه بری که دیگه نیازی نباشه از چیزی کمک بگیری آخه خیلی خطرناکه در طول روز چند بار با سر میخوری زمین و کلی گریه میکنی ولی بازم کارتو تکرار میکنی.یه وقتایی رورواکتو میگیری و میخوای با کمکش بایستی که یهوو رورواک حرکت میکنه و با سر میخوری زمین .یه کار بد و مضر دیگه اینه که وقتی میخوای تلویزیون ببینی میری جلوشو پشتی رو میگیری می ایستی و مشغول تماشا میشی که خیلی واسه چشات ضرر داره میترسم عینکی شی  .بای بای کردنو یاد گرفتی و اگه کسی بخواد بره خیلی خوب  متوجه میشی و واسش...
8 مهر 1394

نه ماهگیت مبارک .....

    9 ماهگیت مبارک تمومه زندگی .              18 ماهه که با منی.نه ماه تو دلم بودی حالا نه ماهه که تو بغلمی عزیزم  خیلی از بودنت خوشحالم  و از خدا ممنونم بابت هدیه ی قشنگی که بهم داد دوست دارم بهترین. بوووووس بااااای   ...
3 مهر 1394

باز آمد بوی ماه مهر،ماه مهربان ......

  برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه  هاست / خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست / هر چه خواهی آرزو کن فصل فصل قصه هاست .     دخترم،شکوفه ی بهارم ،اولین پاییز  زندگیت مبارک       (94/7/1 اولین روز از اولین پاییز زندگیت )   دوست دارم عزیزم  بووووووس باااای         ...
1 مهر 1394

پیشرفت +جنگل.....

سلام یکی یدونه ی مامان.امروز اولین بار تو سن 8 ماه و 20 روزگی تصمیم گرفتی واسه ایستادن البته به کمک وسایل .امروز دیدم  رورواکتو گرفتی و داری سعی میکنی بایستی که موفق هم شدی   آفرین به دخترم خودم.یه بار دیگه هم اومدی از میز کمک بگیری واسه ایستادن که پایین چشت خورد به لبه ی تیز میز و قرمز شد  خدا خواست که تو چشت نرفت.تو دست زدن هم ماهر شدی و تا از خواب بیدار میشی شروع میشه.   اولین باری که با کمک ایستادی :        یه شب که خونه ی خاله فیروزه بودیم :      جمعه با مامان پروین و خونواده ی دایی بابایی  رفتیم جنگل پاسندرز :       ...
23 شهريور 1394

چهار دست و پا رفتنت مبارک .....

سلام خوشگل خانم.بالاخره بعد کلی تمرین و زمین خوردن یاد گرفتی بیش تر از یکی دو متر چهار دستو پا بری. دیروز واسه اولین بار ( 94/6/18) تو سن 8 ماه و نیمگی تونستی کاملا چهار دستو پا بری .البته از چند روز قبل میتونستی ولی زود خسته میشدی.اولین باری که دیدم میری کلی جیغ کشیدم.هنوز عکسی ازش ندارم اما به محض گرفتن واست میزارم .از پله ی آشپزخونه هم بی درد سر میای بالا و کمتر نگران افتادنتم چون خوب یاد گرفتی چیکار کنی وقتایی که پشتی میزارم که نتونی بیای گریه میکنی  .تو اینستا از پیج فارلین واست یه کتونیه خوشگل سفارش دادم که امروز رسید دستم.ای کاش دو سه سایز بزرگتر میگرفتم فک کنم تا مهر آبان بتونی بپوشیش به نظرم یکمی واست زود کوچیک شه.حیف شد  ...
19 شهريور 1394

حال و هوای دختر 8 ماه و 8 روزه ی من ......

سلام زیبای من.امروز دقیقا 8 ماهو 8 روزت شده.امروز صبح بردمت درمانگاه تا وزنتو چک کنم.دفعه ی قبل گفته بودن منحنی وزنت دوباره داره بر میگرده به حالت اول خداروشکر دیگه افت نداشتی.وزنت شد 7100 از دفعه ی قبل دویست گرم بیشتر شدی.بگم از این ماهه نهمت که حسابی داری پیشرفت میکنی عزیزم   البته همراه این پیشرفتا حسابی هم به خودت ضربه میزنی که نمیشه کاریش کرد باید بگذره دیگه.دیروز خواستی از پله ی آشپزخونه بیای بالا که وسطه کار با سر برگشتی و خوردی زمین یکمی گریه کردی و دوباره به کارت ادامه دادی .دیگه تلاشت واسه چهار دستو پا بیشتر شده سعی میکنی بیشتر چهاردستو پا بری تا سینه خیز اما همین که یه پاتو میزاری جلو تولوپی میخوری زمین   .هنوز...
11 شهريور 1394