اولین شب قدر ....
عزیز دلم امشب با مامانی سکینه رفتیم مسجد تا توی اولین مراسم شب قدر زندگیت شرکت کنی.این شبا تقدیر همه نوشته میشه از خدا میخوام بهترینهارو واست مقدر کنه.تو مسجد یه کوچولو گریه کردی ولی وقتی چراغا خاموش شد آروم شدی .
قرآن به سر گل دخترم :
بعد از مراسم هم با بستنی پذیرایی کردن :
دیدم خیلی نگام میکنی و دست و پا میزنی یه کوچولو بستنی دادم خوردی و خیلی خوشت اومد :
دوست دارم قند و عسلم بووووووووس بای .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی