محیا جونمحیا جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
مامان مینامامان مینا، تا این لحظه: 33 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره
بابا احمدبابا احمد، تا این لحظه: 40 سال و 15 روز سن داره

محیا هدیه ی آسمونی

آخرین روزهای ماه دوازدهم...

1394/9/18 14:04
نویسنده : مامان مینا
517 بازدید
اشتراک گذاری

فقط چند روزه دیگه مونده تا خوشگل خانومم یک ساله شی.الان یکی دوماهه که کار تزیینات تولدتو شروع کردم.تم تولد هم بالرینه صورتیه .ایشالا که چیز خوبی از آب در بیاد.هروقت لباس تولد آماده شه میبرمت آتلیه واسه یکسالگیت.اینقدی بزرگ شدی که من دیگه حس میکنم همه چیزو حالیت میشه .همه ی حرفارو میفهمی.عصبانیت یا خوشحالی دیگران رو درک میکنی .میتونی کلمه ی الووو رو بگی.خیلی وقته که از کلمه ی مامان استفاده میکنی ولی چون فقط وقتایی که کلافه ای صدام میکنی تا حالا همش فک میکردم که دارم اشتباه میشنوم ولی با کمی دقت فهمیدم که میگی.اگه کسی بهت بگه بگو احمد فورا میگی اپد .البته من خیلی ناراحتم از این قضیه چون اصلا خوب نیست که بخوای باباتو به اسم کوچیک صدا کنی.صبحا وقتی از خواب پا میشی دنبال بابایی میگردی.وقتی بابا داره آستین لباسشو درس میکنه تو هم به تقلید استینتو درست میکنی.وقتایی که من دارم جارو میکنم شما هم دستتو تکون میدی مثلا داری جارو میکنی مثه من.غذاتم دیگه شده غذای سفره ،البته هر از گاهی واست سوپ درست میکنم ولی دیگه میکسش نمیکنم و میتونی خودت غذاتو بجوی و راحت بخوری و کلی پیشرفت دیگه که یادم نیست.یه وقتایی یکی دو قدم برمیداری و زود میشینی فک کنم تو این کار تنبل باشی.

 

 

 

 

 

 

 

 

داشتی چهار دست و پا میرفتی که یهو خوردی زمین و لبت خورد به چها چوب در.کلی خون اومده بود فورا بردمت دکتر.گفت بخیه نمیخواد.

 

 

 

 

 

 

 

 

یول

 

 

دوست دارم

بووووس باااایبای بای 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)