محیا جونمحیا جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
مامان مینامامان مینا، تا این لحظه: 33 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
بابا احمدبابا احمد، تا این لحظه: 40 سال و 28 روز سن داره

محیا هدیه ی آسمونی

آخرین روزهای ماه هفتم .....

1394/5/2 1:26
نویسنده : مامان مینا
183 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازگل من .الان که دارم  این پست واست مینویسم دقیقا 6 ماه و 30 روزه ای و فردا وارد ماه هشتم از زندگیت میشی.کلی پیشرفت داشتی تو این  ماه. اول و مهمتر از همه اینکه دوتا دندون پایینت در اومدن.راستش خیلی غافلگیر شدم آخه اصلا فک نمیکردم الان در بیاری البته بعضی روزا به مدت چند ثانیه گریه های شدید میکردی که احتمال میدادیم واسه دندون باشه.ی روز صبح وقتی داشتم مولتی ویتامینتو میدادم متوجه شدم.دقیقا 29 تیر بود که دوتا مرواریدتو دیدم .تو فکر درس کردن آشو و گیفت دندونی و چیزای دیگه هستم واست.سینه خیز رفتنت خیلی خوب شده و تقریبا تموم وقتایی که بیداری در حال سینه خیز رفتنی .یه موضوع جالب اینکه وقتی مردای غریبه رو میبینی که میخوان بغلت کنن روتو بر میگردونی یا گریه میفتی.یه حرکت دیگه که امروز انجام دادی و من دوست داشتم بخورمت این بود که تقریبا میشه گفت که خواب بود ولی از اونجایی که عاشق تبلیغات لینایی فورا روتو برگردوندیو نگاش کردی و به محض تموم شدن دوباره خوابیدی .الهی قربونت برم .از فردا میتونی زرده ی تخم مرغ و ماست وحبوبات بخوری واااااای که چقد ذوق دارم واسه دادن غذاهای جدید به گل دخترم.دیگه میرم سراغ عکسا.

 

 سینه خیز تا پیش اتاقت رفتی : 

 

 

 

وقتی پسر میشی :

 

 

  

 

وقتی خودت میخوابی پاهاتو این طوری میزاری :

 

 

ی شب که افطار با خاله مطهره و النا رفتیم عباس آباد :

 

 

تو پارکینگ ساری منتظر اومدن بابا جون :

 

 

 

 

 

فدای مدل خوابیدنت :

 

 

 

 

دمر میخوابی صورتت اینطوری قرمز  میشه:نگران

 

 

 دختر خنده روی من بعد از خواب : 

 

 

 

خونه ی مامانی مشغول بازی با کیف پول من :

 

 

 

کلا واسه هرکاری زبونتو میاری بیرون:خنده 


 

 

 

مشغول تماشای تلویزیون :

 

 

 

موهاتو بستم از دفعه ی قبل بهتر شده :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در حال ور رفتن با کشو  :

 

 

 

  

 

 

عمه سوده همراه یکی از دوستاش واسه تعطیلات عید فطر اومده بودن و باهم رفتیم جنگل پاسند رز .هوا یکمی سرد بود کلاه گذاشتم سرت :

 

 

 

 

 

 

آقا سروش پسر عمه ی عزیز :

 

 

 

 

در حال تماشای فوتبالیست ها :

 

 

پارک فدک :

 

 

 

 

 

 چقد دوست داشتن تو شیرینه تو رنگ چشمات به دل میشینه .بوووووووووس بااای.بای بای 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (2)

بابای ملیسا
2 مرداد 94 22:29
با سلام . ضمن تبریک به دلیل وبلاگ زیبا و پر محتواتون ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسهای جدیدش به روز شد ، از شما دعوت می کنم تا از وبلاگ ملیسا خانم دختر بابایی دیدن بفرمائید . خوشحال میشیم اگر با نظراتتون روزهای خاطره انگیزی رو برای دخترم به ارمغان بیارید . منتظر حضور شما هستیم .
مامان هانیه
3 مرداد 94 0:33
8 ﻣﺎﻫﮕﯿﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﺎﺷﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻃﻼ ﺟﻮﻭﻭﻧﻢ ﭼﻪ ﻋﮑﺴﻬﺎﯼ ﻧﺎﺯﯼ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ