محیا جونمحیا جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
مامان مینامامان مینا، تا این لحظه: 33 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
بابا احمدبابا احمد، تا این لحظه: 40 سال و 28 روز سن داره

محیا هدیه ی آسمونی

چهارمین مسافرت .....

1394/6/2 11:08
نویسنده : مامان مینا
327 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عروسک قشنگم .چهارشنبه (  94/5/28  ) با مامانی سکینه و دایی رضاو بابا واسه یه کاری رفتیم کرمانشاه و دو روز اونجا بودیم و مشغول کارمون شدیم و  دیگه نتونستیم جاهای دیدنیشو بریم و بعد تو راه برگشت  رفتیم همدان خونه ی یکی از دوستامون.دو روزم اونجا بودیم .همدان جاهای تفریحی زیاد داشت و ماهم وقت کم آوردیم واسه دیدنشون و فقط تونستیم سه جاشو بریم.اول رفتیم لالجین که صنایع دستی سفالی دارن و کلی کارای دستی خوشکل اونجا پیدا میشد.از اونجا واست عینک خریدم مخصوص آتلیه که الان واست بزرگه .یکمی هم خرید سفالی کردیم.فردا صبحش  رفتیم غار علیصدر که واقعا واسم ترسناک بود ولی به اصرار بقیه رفتماسترس. هوای داخل غار فوق العاده سرد بود منم نمیدونستم واست لباس گرم نبردم مجبور شدیم بپیچیمت تو چادر.غروب رفتیم بازار همدان البته خیلی عجله ای چون باید خیلی زود برمیگشتیم و میرفتیم گنجنامه. واسه همین فقط تونستم از خانه و کاشانه واست یه عروسک جغجغه بخرم.شب رفتیم گنجنامه و بعد دو سه ساعت برگشتیم خونه و زود خوابیدیم چون باید صبح زود حرکت میکردیم به سمت بهشهر ایشالا دفه ی دیگه بیشتر می مونیم  و میتونیم همه جارو ببینیم.

 

تو راه رفتن به کرمانشاه تو یکی از پارکای همدان استراحت کردیم و شاممونو خوردیم بعد حرکت کردیم به سمت کرمانشاه :

 

 

 

 

 

دیووووونه ی این قیافتم : ابله

 

 

 

غار علیصدر : 

 

 

خیلی ترسناک بود داخل غار.من که ده سال پیر شدم:استرس

 

 

بغل باباجون خوابت برد:

 

 

دایی رضا :

 

 

عاشقی با دایی : 

 

 

 

اینم یه نمونه از سنگای گل کلمی :

 

 

گنجنانه :

 

 

 

آبشار گنجنامه :

 

 

گل دخترم دست زدن همراه آهنگو یاد گرفتی البته هروقت عشقت بکشه انجام میدی : تشویق

 

 

 

تو راه برگشت، جاده فیروزکوه  پر مه شده بود خیلی هواش سرد بود. زدیم کنار آش خوردیم یکمی هم نوش جون کردید شما : 

 

 

 

واست یه لباس کردی خریدم که وقتی بزرگتر شدی ببرمت آتلیه :

 

 

این دوتا عینکم مخصوص آتلیه ی خوشکل خانم :

 

 

جغجغه رو از خانه و کاشانه واست خریدم و اون خوکو از نمایشگاه لالجین :

 

 

در ضمن یه کدو تنبلم توراه واسه عکس آشپزت خریدم که به وقتش میبرمت آتلیه.ینی دقیقا همین کدو: 🎃🎃🎃🎃

دلت همیشه شادو لبات همیشه خندون دلبرکم.قلب

دوست دارم عسلکم.

بوووووووس بااااای بای بای

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)